عـشـق تـو

 شوخي زيبايي بود که خـداونـد با قلب من کرد !

 زيـبــــ ــا بود

 امّا

 شـوخـي بود !

 حالا . . .

 تـــ ـو بي تقصيري !

 خداي تو هم بي تقـصـير است !

 مـ ـن تاوان اشتباه خود را پس ميدهم . . . !

 تمام اين تــنـهايي

 تـــ ـاوان « جدّي گرفتن آن شوخي » است ...